از ميان رويدادها و پيکارها
ؤ
فراخوان گروهی از هنرمندان و نویسندگان و کنشگران حقوق بشر برای همکاري با
با کمپين: ايست به فرمان سرکوب و کشتار
به فرمان سرکوب و کشتار ایست دهید
ژانویه 2011
جامعه ی ایران چندی است در جریان دگرگونی هایی قرار گرفته است که هر روز شتاب بیشتری مییابند. این دگرگونی ها بازتاب کوشش مردمی است که در راه پیاده کردن خواست های دمکراتیک و دیرینه ی خود هر چه استوارتر و سنجیده تر گام برمیدارند
پاسخ زمامداران "جمهوری" اسلامی به این خواست های برحق و رو به رشد، چیزی نبوده است جز سرکوب گسترده. نگرانی اما اینجاست که هم زمان با استواری بیشتر رهروان راه آزادی و آبادی ایران، شیوه های سرکوب بیرحمانه تر و خونین تر میگردند. در چند ماه گذشته نشانه های این روند را میتوان در آینه ی افزایش شمار بازداشت ها و اعدام ها نگریست. واپسین آتش افروزی ها در پیوند است با صدور فرمان مرگ در سیاهچال های ایران و از آن میان در زندان های زاهدان و تهران، و هم چنین، زمینه سازی برای صدور فرمان آتش برای چند مبارز دیگر دربند. موج نوین بازداشت ها، محاکمه های بیدادگرانه و کشتارهای کینه توزانه، همزمان است با "حذف یارانه ها"، نظامی کردن هر چه بیشتر شهرها، و زیر فشار گذاشتن روزنامه نگاران داخلی و خارجی و کنشگران فرهنگی و اجتماعی. فریبرز رییس دانا، عضو کانون نویسندگان ایران یکی از دستگیرشدگان یورش های تازه ی ماموران امنیتی است
در این راستا "مانورهای" تازه برای سرکوب "شورش های" خیابانی در ایران، که یاد "رزمایش دوازده هزار نفری بسیجیان در تهران" پیش از انتخابات سال هشتاد و هشت را زنده می کنند نیز، نه تنها نشان از آمادگی بیشتر مردم برای پیگیری خواست هایشان دارد، بلکه از برنامه ریزی خشونت آمیزتر "نظام" خبر میدهد. آماج این فرمان های مرگ و "مانورهای" ضد "شورش"، همانند گذشته ایجاد ترس درمیان رهروان راه آزادی، پیشگیری از ژرفش جنبش مردمی و ادامه ی تاراج درآمدهای ملی است
ما ضمن محکوم کردن موج نوین سرکوب ها، همه ی رهروان راه آبادی کشور را فرامی خوانیم تا با کنش های مبتکرانه تر و کاراتر، خشونت لگام گسیخته ی زمامداران "جمهوری" اسلامی را به ابزاری برای روشنگری و سازمان دهی گسترده تر مردمان تبدیل کنند. پایداری دلیرانه ی مبارزان دربند راهنمایی است برای همه ی رزمندگان جنبش. این پایداری ها، "پایان شب سیاه" را ندا می دهند
در پایان بخشی از نوشته ی آزادیخواه انقلاب مشروطه، سلطان العلمای خراسانی، که برای این نوشتار "در باغشاه او را هر شب شکنجه می کردند و سپس نیز به انبار فرستادند که در آنجا به چاهش انداختند و بدبخت با سختی بدرود زندگی گفت"، را بازگو میکنیم. او گویی امروز خطاب به ولی فقیه میگوید
خوب است قدری از مستی سلطنت به هوش آمده، چشم باز کرده، نظری به دولت خود و باقی دولت ها بنمایی. آیا تمام سلاطین عالم از وظیفه و شغل خود خارج شده مشغول قصابی گشته اند؟ آیا تمام ملل مثل ملت بخت برگشته ی ایران اسیر ظلم و شهوت نفسانی پادشاه خود هستند؟ ... مگر نفهمیده که هیچ سلطانی با رعیت نمیتواند طرف شود
براي پشتيباني از کمپين اينجا کليک کنيد
تاکنون شمار زيادي از هنرمندان و نويسندگان و کنشگران حقوق بشر از اين کمپين پشتيباني کرده اند
|